با عرض سلام خدمت مردم عزیز کشورمان
در پی سرقت آهنگها و پخش بی اجازه آنها از وب سایتهای اینترنتی که منجر به شکایت اینجانب و گروهی که مرا در این مهم یاری داده اند گردید اینک رادیویی از عناصر بیگانه منتسب به رادیو فردا مدتهاست که به پخش بی اجازه آهنگهای مختلفی از من می پردازد که این امر موجب آزرده خاطر شدن من و گروهی که در ساختن آثار مرا یاری می دهند شده است. در این لحظه با اعلام نارضایتی از پخش آثار خود از این رسانه بیگانه اعلام می داریم من و همکارانم هرگونه ارتباطی را با رادیو فردا تکذیب میکنیم و در مورد مسائل مطرح شده در بخش هنری و یا هر خبر یا مطلبی در مورد گروه ما کاملا بی اطلاع هستیم و بزودی از طریق مسئولان با پیگیری این جریانات سعی میکنیم شرایطی را فراهم آوریم تا دیگر شاهد این اتفاقات نباشیم.
با تشکر محسن چاوشی
منبع سایت رسمی فرزاد فرزین
چهارمین اثر گروه آریان با نام بی تو با تو منتشر شد. این آلبوم درای 14 قطعه صوتی و 4 قطعه تصویری تهیه شده است و در این آلبوم ، کریس دی برگ بعنوان خواننده میهمان در قطعه ای با نام " نوری تا ابدیت" ( دوستت دارم ... ) با گروه آریان همکاری کرده .
این آلبوم بصورت : کاست با قیمت 800 تومان ، CD+VCD با قیمت 1250 تومان و CD+DVD+POSTER با قیمت 3000 تومان عرضه شده است .
CD و VCD در یک جلد مقوایی و
CD و DVD بهمراه یک پوستر دو طرفه از گروه آریان ارائه شده است که قطعات تصویری شامل 60 دقیقه در VCD و DVD در بسته بندی های مختلف قرار گرفته است .
این اثر دارای ثبت بین المللی است و هرگونه کپی برداری و یا انتشار غیرقانونی و استفاده در سایت های اینترنتی شامل پیگرد قانونی است .
در صورت مشاهده هرگونه تخلف ، خواهشمندیم شرکت ترانه شرقی را مطلع سازید .
تلفن روابط عمومی : 2ا2223513 در تهران و آدرس پست الکترونیکی
info@taranehsh.com .
برای اطلاعات بیشتر و مشاهده دموی آلبوم به سایت شرکت ترانه شرقی مراجعه کنید http://taranehsh.com
آهنگ مشترک گروه آریان و کریس دی برگ با نام "نوری تا ابدیت ..." نیز از قطعات صوتی و تصویری این آلبوم خواهد بود .
هواداران این گروه می توانند این آلبوم که احتمالا پرفروش ترین آلبوم سال ۸۷ و حتی تاریخ موسیقی ایران خواهد بود را در کلیه مراکز معتبر فرهنگی و هنری تهیه کنند .
لازم به ذکر است گروه موسیقی آریان قبل از این آلبوم 3 آلبوم موفق با نام های " گل آفتابگردون " - "و اما عشق ..." - "تا بی نهایت" وارد بازار موسیقی ایران کرده است که استقبال بسیار خوبی از این آلبوم ها شده است و هم اکنون گروه آریان هواداران میلیونی در ایران و خارج از کشور دارد و بسیار گروه محبوبی بین قشر های مختلف جامعه است .
علی پهلوان ، پیام صالحی ، سیامک خواهانی ، علیرضا طباطبایی ، برزو بدیهی ، نینف امیر خاص ، سحر کاشمری ، ساناز کاشمری و شراره فرنژاد اعضای گروه موسیقی آریان را تشکیل می دهند.
در حال حاضر این آلبوم در نمودار پرفروشترین آلبومها در ایران قرار دارد و این آلبوم توسط یک شرکت کانادائی و پرآوازه به نام GEMMY MUSIC RECORDS توزیع شده است .
به بهانه سومین کنسرت گروه بابک ریاحی پور
کشتی واقعگرایی و منطق ما را همواره صخرههایی از جنس هیاهو تهدید میکند
هستند نوازندگانی که بسیار باتکنیک هستند و در سنین جوانی بسر میبرند اما شناخته نشدهاند
سالها از مرگ نوریک هاکوپیان ملقب به (نونو) که بحق باید اور را اسطوره نوازندگی گیتار باس در زمان خود نامید، میگذرد.
نوازندهای که با مرگ خود، خلاء وجود یک نوازده تمام عیار را سالیان سال به موسیقی این مرز و بوم تحمیل کرد.
اما سالها بعد، تولید آلبوم "جوانهها" ساخته بهزاد میرخانی، آلبوم "مقیم" ساخته فرمان فتحعلیان و چندین و چند آلبوم موفق دیگر نویدبخش ظهور نوازندهای تمام عیار در گیتار باس برای موسیقی ما بود. نوازندهای که از همان ابتدای عرض اندام خود ثابت کرد که دارای تواناییهایست که بزودی او را در سطح موسیقی کشور به جایگاهی رفیع رهنمون خواهد ساخت و میتوان امیدوار بود که این نوازنده بتواند خلاء کهنه پس از مرگ نونو را بخوبی پرکند.
متأسفانه در کشورما هنرمندان جهت معرفی شدن، شناخته شدن ونهایتاً شکوفایی به ابزارهایی جدای از توانایی نیازمندند. نوازنده جوان ما نیز علیرغم توانمندیهای خود در آلبومها و کنسرتهای متعدد هنوز ناشناخته مانده بود. تا اینکه بابک امینی بهمراه فائقه آتشین "گوگوش" در رأس گروهی که این هنرمند نیز در آن عضویت داشت از کشور خارج و کنسرتهایی را در کانادا و چندمین کشور دیگر اجرا کرد.
رسیدن اخبار این کنسرتها به ایران بود که نام بابک ریاحیپور را به عنوان نوازنده گیتار باس برسر زبانها انداخت. هر چند کاری که بابک به عنوان نوازنده درآلبومهایی مانند جوانهها و مقیم ارایه کرده بود به اعتقاد من بسیار ارزشمندتر از آن چیزی بود که به عنوان نوازنده در آن کنسرتها از خود به نمایش گذارد.
اما چه میتوان کرد. کشتی واقعگرایی و منطق ما را همواره صخرههایی از جنس هیاهو تهدید میکند.
و اکنون پس از سالها میتوان با نگاهی اجمالی به پرونده کاری این نوازنده که اکنون در عرصه آهنگسازی نیز حرفهای بسیاری را برای گفتن دارد، ادعا کرد که او جایگزینی کاملاً مناسب برای (نونو) است. علاقمندان موسیقی پاپ و راک ایران دیگر کاملاً با نام بابک ریاحیپور آشنایی دارند. و بارها و بارها شاهد هنرنمایی وی در کنسرتهای بزرگانی موسیقی پاپ از قبیل فرمان فتحعلیان، علیرضا عصار، خشایار اعتمادی، مجید انتظامی (سمفونی ایثار) و (گروه اوهام و گروه آویژه که بابک عضو آنها بود) و محمد اصفهانی بودهاند و بارها صدای ساز وی را در آلبومهای مختلف شنیدهاند.
بابک در طول این سالها شاگران زیادی را که اکنون درزمره نوازندگان توانای ایران هستند نیز آموزش داده که پرداختن به آنها در مجال این مقال نمیگنجد.
بابک ریاحیپور پس از همکاری با آهنگسازان و خوانندگان و همراهی آنها در کنسرتهای متعدد و ضبط آلبومهای زیاد نهایتاً در سال 1382 اولین کنسرت اختصاصی خود را با همکاری نوریک میساکیان(نوازنده گیتار الکتریک) و رامین بهنا (کیبورد)، آرا سرکیسیان (درامز) و حامد طاهری (گیتار باس 2) در آمفیتأتر بیمارستان میلاد اجرا کرد. که در این کنسرت حاضرین شاهد اجرای آثاری از آلبوم آزمون و خطا (اولین آلبوم بابک ریاحیپور )و قطعاتی از نوریک میساکیان بودند. چند سال بعد در زمستان سال 1386 بابک ریاحیپور دومین کنسرت خود را در کاخ نیاوران بروی صحنه برد که نسبت به کنسرت اول خود با تغییرات زیادی چه از لحاظ تنظیم آثار و چه از نظر نوازندگان همراه بود. در این کنسرت بغیر از رامین بهنا (نوازنده کیبورد) تمامی نوازندگان کنسرت سال 1382 جای خورد را به نوازندگان جوان و نه چندان نام آشنا داده بودند. در این کنسرت، صفا درمان (نوازنده گیتار الکتریک) و فرزاد قیصریپور (نوازنده درامز) بابک ریاحیپور را همراهی میکردند در این کنسرت نیز قطعاتی از آلبوم آزمون و خطا و چند قطعه جدید از ساختههای بابک اجرا شد.
آخرین کنسرت گروه بابک ریاحیپور تنها با فاصله چند ماه در 19 و 20 اردیبهشت ماه 1387 در تالار فارابی دانشگاه هنر تهران در طی سه اجرا، تقدیم علاقمندان موسیقی بابک ریاحیپور گردید. این کنسرت به نسبت کنسرت زمستان 1386 تنها با یک تغییر در گروه نوازندگان همراه بود. در کنسرت اردیبهشتماه رامین بهنا جای خود را به بهرنگ بهادر زاده جوان و خوش صدا داد. خاطر نشان میسازد در این کنسرت برخی از قطعات همراه با وکال اجرا شد. هماهنگونه که در آلبوم آزمون و خطا نیز چنین بود. (دوکال آلبوم آزمون و خطا توسط هومن جاوید اجرا شده بود) شاید برای بسیاری از کسانی که کارهای بابک ریاحیپور را دنبال میکنند این تغییرات دائم در اعضا جای سؤال داشته باشد همانگونه که برای نگارنده این مطب نیز چنین بوده است.
بابک پاسخ این سؤالات را این گونه میدهد:
خیلیها از من میپرسند با توجه به اینکه من با نوازندههای با تجربه و با تکنیک زیادی کار کردم چرا سراغ جوانهایی رفتم که تکنیک و تجربه پایینترین دارند؟ اصولاً با این نوع نگرش مخالفم و معتقدم از هر نوازنده باتکنیکی، با تکنیکتر پیدا میشود. اما باید شناخته شود. یعنی هستند نوازندگانی که بسیار باتکنیک هستند و در سنین جوانی بسر میبرند اما شناخته نشدهاند و اینکه تکنیک حد و مرز ندارد و اگر نوازنده بتواند از عهده اجرای قطعات من بر بیاید. برای من کافیست. بابک در ادامه صحبتهایش اضافه کرد:
متاسفانه اغلب نوازندههای با تجربه ما درگیریهایی از جنس امرار معاش دارند و ترجیح میدهند کارهایی را قبول کنند که نوعی امنیت مالی را برایشان بدنبال داشته باشد، کارهایی شاید سادهتر اما با درآمد بیشتر که این امر نوعی بیانگیزگی را برایشان به همراه دارد. اما جوانهایی از جنس فرزاد و صفا و بهرنگ بمب انگیزه و انرژی هستند. من از کار کردن با آنها لذت میبرم. این نوازنده پرتجربه و صاحب نام معتقد است که در بین اعضای گروهش نوعی همدلی و صمیمیت موج میزند و از طرفی رابطه اخلاقی حرفهای بسیار زیبایی بین اعضاء گروهش ایجاد شده که انرژی مثبت زیادی را برای گروه به همراه دارد.
نوع نگاه بابک به نوازنده گیتار الکتریک گروهش که صفا درمان نام دارد و تعریف و تمجیدهای بابک از او مرا به این نتیجه رساند که بگویم:
صفا، درمان درد بیانگیزگی نوازندگانی است که بابک از آن رنج میبرند.
بابک در مورد صفا معتقد است:
که صفا بهترین گیتاریستی است که در حال حاضر میتوانم با وی کار کنم
بابک نظر مشابهی نیز در مورد سایر اعضای گروه خود دارد.
او بهرنگ بهاردزاده نوازندهای جوان اما توانمند میداند که قادر است خواستههای بابک را در زمان اجرای قطعاتش بخوبی برآورده کند و از نظر تکنیک و صدا هم در مقامی است که بقول معروف برای گروه کم نمیگذارد و در مورد فرزاد قیصریپور هم همین مقدار بس که بابک در کنسرت با وی همکاری داشته و قصد تعویض هم ندارد.
و در آخر کنسرت آخر گروه بابک ریاحیپور را میتوان این گونه توصیف کرد.
1) تنظیم تمامی قطعات این برنامه کار مشترکی بود که توسط اعضای گروه به انجام رسید.
آثار اجرا شده در این برنامه رنگ و بویی متفاوتتر از آنچه در اجراهای قبل شنیده بودیم داشت "مدرن تر و جوان پسندتر"
2) برخلاف اکثر کنسرتهایی از این دست شاهد بداهه نواری و اجراهای سلو آنگونه که با معرفی نوازنده لحظاتی شاهد هنرنمایی انفرادی هنرمند باشیم نبودیم."فرد گریز و جمع گرا تر"
3) از قطعات تکخال، عرش، نیمه تاریک من در هر سه اجرا بیشترین استقبال از سوی حاضرین صورت گرفت. و این بدین معناست که علاقمندان بابک به گواهی سه شب اجرا، آثاری را میپسندند که دارای خصوصیات زیر باشد.
"دارای ریتم تند تر، رنگبندی و کنتراست بالاتر، سنگین و فلزیتر"
آهنگ سرا/ علیرضا ایرانی نژاد
تهران/خبرگزاری ایسنا
ما هم چارهای نداشتیم جز این که از این دو کنسرتِ شبهِ آموزشی لذت ببریم. هم از گروه بازسازی که نواهای دورهی قاجار را اجرا میکنند و خوانندهشان جوانی ۲۳ ساله است، و هم بیشتر از گروه بانوان که نوازندگان چیرهدستیاند که خوانندهشان ناگزیر مردی ست که افسوس وقتی دهان باز نمیکرد، حضور خوشایندتری روی صحنه داشت! |
گزارش: رضا شکراللهی/سایت خوابگرد
عکس: روزنامه اعتماد
............
................
آن طور که از صحبت های رجب پور برمی آید، یکی از کلیپ ها با توجه به ایده ای ساخته شده که اعضای گروه در کنسرت موفق شان در تالار وزارت کشور، اجرا کردند. آنها در این کسنرت لباس های خلبان ها و مهمانداران را بر تن کرده بودند و این کلیپ هم در یک هواپیما ساخته شده است که لحظات بسیار مفرح و تصاویر جذابی دارد. از سه کلیپ آلبوم بی تو، با تو سخن گفتیم اما از چهارمی چیزی نگفتیم. بهتر است از زبان خود رجب پور در این باره بشنویم:" قطعه تصویری چهارم آلبوم آریان، یک ویدئوی 45 دقیقه ای است که به اجراهای قدیمی آریان به ویژه به کنسرت های مختلف این گروه در اروپا و امریکا اختصاص دارد. در این ویدئو، اعضای گروه، مروری کلی بر تاریخ آریان دارند و خاطرات خود را همراه با تصاویر ویدیویی کنسرت ها به زبان میآورند."
طی اخبار رسیده خواننده و آهنگسار و تنظیم کننده خوب این روزهای موسیقی پاپ کشورمون به خاطر فشار های زیاد کاری و به تشخیص دکتر برای رهایی از این فشارها در بیمارستان بستری شدند.
عکس یاسر محمودی در بیمارستان کلیک کنید
باتشکر از سایت مرجع موزیک
شبکه پن خبری رو توسط خانوم ژاکلین اعلام کرد که:
قرار آهنگی توسط شادمهر و کامران و هومن و هنگامه اجرا بشه
با آهنگ سازیه رامین زمانی .
عامل اصلی این گردهمای رامین زمانی بوده و ایشون پیشنهاد این همکارو رو دادن.
منتظر مصاحبه و کلیپ جدید شادمهر در اوایل خرداد باشید.
لینک برنامه ای که ژاکلین این خبر رو دادن
میگوید بهترین تعریف را درباره خودش در رادیو شنیده است، تعریفی که از گفتن مجدد آن واقعاً خوشحال به نظر میرسد: «پیوند دهنده موسیقی slow و موسیقی امروز». خودش هم میگوید که همه تلاشش شده ایجاد همین پیوند.
بابک زرین با ملودی و تنظیم آهنگ «طلوع» به قول خودش و یکی از آهنگسازان مطرح آن طرف آبی، همه معادلات و تلاشهای آهنگساز، تنظیم کنندهها، کارهای ریتمدار و ترنس را به هم ریخته است و ملودی ساده، آرام و ساکن او شده جزو hit های کل موسیقی پاپ ایران. او اعتقاد دارد که چرخه موسیقی در حال تغییر حرکت به سمت موسیقیهای ارزشی است و برای ماندگار کردن موسیقیهای امروز باید «حس» کارها را قویتر و واقعیتر کرد. او برای رسیدن به این هدف تحصیلات آکادمیک موسیقی و حس ملودیهای اکثراً slow اش را بهکار گرفته است. همکاری مداوم او با تلویزیون و رادیو او را برای رسیدن به هدفش صددرصد راحتتر خواهد کرد.
قبل از گفتوگو میگفتی که پدرت نوازنده درام بوده، برادرت هم پرکاشن میزند، اینطور که به نظرم میرسد، ریتم و تحرک موسیقیایی در خانواده شما ارثی است. ولی موسیقی تو رابطه چندانی با ریتم و هیجان ندارد.
در موسیقی من ملودی مهمترین قسمت یک آهنگ است. اگر دقت کنی خیلی ساده متوجه میشوی که شعر، تنظیم، سازبندی، خواننده و ... همگیشان در خدمت ملودی هستند. به نظر من ملودی اصلیترین قسمت یک موسیقی و آهنگ است. موسیقی من هم از چنین قانونی پیروی میکند.
*به نظرت این اتفاق خوبی است؟
حتماً. به نظر من این اتفاق و قانونی است که فرهنگ موسیقی همه مردم ما با آن جا افتاد و شکل گرفت. هنوز هم ملودی است که در موسیقیهای مختلف حرف اول را میزند. حتی در سبک ترنس. الان تو موسیقی بنیامین را گوش کن میبینی که ملودی، مردم را به دنبال خودش میکشاند. نه آکورد و چیز دیگری، موسیقی غرب برگرفته و بر پایه آکورد است، ولی موسیقی شرق همه چیزش برگرفته از ملودی است.
*موسیقی خودمان چقدر این پتانسیل را دارد؟
موسیقی نواحی ما لبریز از ملودیهای بکر و تکرار ناشدنی در موسیقی است. این موسیقی نواحی اینقدر جای کار دارد که هر چقدر برایش وقت و انرژی گذاشته شود، ارزشش را دارد. الان خود من همه تلاشم شده تلفیق و آمیخته کردن موسیقی نواحی ایران با آکوردهای روز دنیا. مثلاً ریتمهای بالادی را که در موسیقی سلیندیون هم میشنوی، در کارهایی که الان در حال انجامش هستم میتوانی بشنوی، با یک تفاوت خوب و نتیجهبخش.
*چه تفاوتی؟
ملودی ایرانی است. ریتم و آکوردها کاملاً غربی هستند، ولی ملودی، چهارگاه، شوشتری، دشتی، دیلمان و ... و کلاً ایرانی است.
*یعنی معتقدی کارهایی که تم و پایه اصلیشان بر پایه ملودی است، موفقترند؟
من معتقد نیستم، کارها و موسیقیهای روز این را ثابت میکنند. مثلاً محسن چاوشی موسیقیاش بر پایه ملودی است و کارش گرفته یا خیلی از کارهای خوانندگان قدیمی چه آنطرف و چه اینطرف آبی، بر پایه ملودی است و کارشان گرفته و موفقاند.
*در این سه چهار سال اخیر چطور؟ به نظر میرسد این رویه در حال عوض شدن است و تنظیم و ریتمها از ملودی، پررنگتر شدهاند؟
شاید، یک وقتهایی. بعضی زمانها این اتفاق افتاده و میافتد ولی همیشگی نیست.
منطقت برای این ادعا چیست؟
هر زمان که یک کار ترنس جدید به بازار میآید، مردم آن را گوش میکنند و کار قبلی را فراموش میکنند. اما درباره ملودی هیچوقت این اتفاق نمیافتد. اگر 100تا کار ترنس هم بیاید، ریتمها هم مدام تغییر کنند، کارهایی که بر پایه ملودی هستند، سر جایشان باقی میمانند و کهنه نمیشوند. مثلاً همین کار «طلوع»، هر اتفاق و آهنگ جدیدی هم که به بازار بیاید، جایگاه خودش را دارد، چون شعر و ملودیاش با هم یکی هستند. یا از قدیم مثال بزنم تا مستندتر حرفم را ثابت کنم، آهنگهای جمعه، نیاز، فریاد زیرآب و سایر کارهای ملودی محور با گذشت این همه سال از ساخته شدنشان و آمدن این همه ریتم و سبک جدید باز هم جزو پرمخاطبترین آهنگهای مردم هستند و کهنه نشدهاند و جایشان را به آهنگهای دیگری ندادهاند ولی آهنگهای بر پایه ریتم مدام در حال جایگزین شدن و کهنگی و کنار رفتن هستند. در همه جای دنیا هم همین طور است.
*بازخوردهایی که از سبک آهنگسازی و تنظیمت گرفتهای هم مثل اعتقاداتت است؟
مصممتر هم شدهام. وقتی آهنگ «طلوع» آهنگ hit شد، یکی از آهنگسازان مطرح آنطرفی در یکی از مصاحبههایش حرفی گفت و اعترافی کرد که برای من خیلی شیرین بود. گفت: «ما در اینجا این همه شب و روز تلاش میکنیم که موسیقیهای شاد و ریتمدارتر از دیروزمان بسازیم تا مخاطبان بیشتری بهدست بیاوریم، بعد یکی از آنطرف میآید و با یک ملودی کاملاً آرام و slow همه چیز ما را به هم میریزد». این حرف یعنی چه؟ یعنی برتری قاطع و همیشگی ملودی بر ریتم که هر روز نو و تازهترش به بازار میآید.
*یعنی فکر میکنی که در دنیای سرعت و ریتم و هیجان هنوز کارهای ارزشی و آرام پرمخاطباند؟
شاید با روندی که در چند سال اخیر در موسیقی اتفاق افتاده، اینطور به نظر نرسد. ولی واقعاً این اتفاق و همنظر بودن خیلی عجیب و جالب توجه است که در ماههای اخیر با اکثر دوستان آهنگساز، تنظیم کننده و خواننده که در جمعهای خودمانی صحبتکردهایم، به این نتیجه رسیدهایم که چرخه موسیقی در حال تغییر به سمت موسیقیهای ارزشی است.
خیلیها عقیده دارند که موسیقی الان ایران ملودیساز ندارد، برای همین هم هست که موسیقی دهه 50 که پر از ملودی است، شده تاریخ طلایی موسیقی پاپ.
با معذرتخواهی از همه دوستان فعال در موسیقی فعلی، من فکر میکنم که افرادی که وارد این کار شدهاند خیلیهایشان تفاوت ملودی و تنظیم را نمیدانند، ولی مردم عادی به نظر احساساتشان خیلی بهتر و قویتر از هنرمندانمان است.
*چرا اینطور فکر میکنی؟
چون مخاطب و خریدار کار هستند، ضمن اینکه با احساساتشان یک آهنگ را تجزیه و تحلیل میکنند و با ملودی کار دارند، نه با تنظیم. ذهن آنها درگیر این نیست که در بطن تنظیم مثلاً ویولن و گیتار چهکار دارند میکنند و چه نتهایی را در چه گامی میزنند و ... آنها با تکنیک کاری ندارند. من از خودم شروع کنم تا به کسی برنخورد. موزیسینهای ما مدام خودشان را از مردم جدا میکنند. اگر حرفهای موزیسینهای الان را گوش کنی، چند حرف مشابه را بین حرفهای همهشان میتوانی پیدا کنی. حرفهایی مثل «مردم ما موسیقی خوب ما را متوجه نمیشوند.» «مردم گوش و هوش موسیقی ندارند» و ... در صورتی که به نظر من مردم الان بیشتر و بهتر موسیقیها را متوجه میشوند و آهنگهای بیشتری را هم چه در ماشین و خانه و خلوت خودشان گوش میکنند.
*پس تو جزو دستهای هستی که فکر نمیکنی شرایط فعلی موسیقی باعث خراب شدن گوش و هوش موسیقایی مردم شده است.
من به این اعتراض دارم.
*این که با حرف قبلیات تناقض دارد.
نه، اصلاً. اگر این موسیقی خوب به گوش مردم برسد، خوب است و چنین اتفاقی نمیافتد. اگر شرکتهای موسیقی بتوانند موسیقی را تقسیم کنند و کاری کنند که همه موسیقیها در کنار هم زندگی کنند، بازار و وضعیت موسیقی مطمئناً متحول خواهد شد. نباید همه فکر آهنگساز، خواننده و شرکت موسیقی این باشد که فقط کار ترنس و ریتمدار درست و پخش کند. باید این فرصت را به جامعه موسیقی و اجتماعیمان بدهیم که در کنار کارهای ترنس و ریتمدار فعلی موسیقیهای فاخر و ارزشی را هم بشنوند. وقتی ما از یک نوع موسیقی صدتا نمونه به بازار میفرستیم و بازار را از آن پر میکنیم و از نوع دیگر دو تا، معلوم است که صدتا بهتر و بیشتر شنیده میشود.
*چرا از زاویه دیگری به این نگاه نمیکنی و فکر نمیکنی که شاید کم بودن موسیقی خوب باعث بشود که فرقش را با همان 100تایی که مثال زدی بهتر نشان بدهد؟
این هم زاویه دید خیلی خوبی است و این اتفاق هم میافتد، ولی من اعتقاد دارم برای همان تحولی که گفتم 50 کار از سبک ارزشی و 50 کار هم از سبکهای روز تولید شود تا نتیجهاش را در گوش موسیقایی مردم ببینیم.
*خب، حالا یک زاویه دید دیگر؛ خیلی از ملودیهای قوی قدیمی این روزها پوست انداختهاند و برای ارتباط با مخاطبان الان که در عصر سرعت و تکنولوژی زندگی میکنند، تنظیمهای ترنس و Bitدار پیدا کردهاند، یعنی ملودی همان است ولی تنظیمها ترنس و... شده، با این روند موافقی؟
خودت هم میدانی که من روی سبک موسیقیام تعصب زیادی دارم، البته تعصبی که به نظر خودم، منطق دارد و باعث میشود کار زمین نخورد. در این مورد هم که گفتی چنین تعصبی روی ملودیهای ارزشی قدیمی دارم که در دوره خودشان و حتی امروز جواب گرفتهاند و با همان شکل قدیمیشان بازهم پرمخاطبند. اما الان این اتفاق افتاده و خوب هم جواب گرفته است، پس صددرصد کار درستی است. ضمن اینکه بعضی وقتها برای رساندن کار خوب خودت به گوش مردم باید انعطاف داشته باشی و آگاهانه کار کنی، به عنوان یک تنظیمکننده و آهنگساز باید تحقیق کرده باشی و بدانی که هر کاری را نمیشود ترنس اجرا کرد. کار ترنس یکسری ویژگیهای خاص خودش را دارد، حتماً باید در ترانهاش هجاها و پارتهای کوتاه باشد و... وقتی نکات ریز کار را دانستی، آن وقت میتوانی ملودیهای باارزش قدیمی را هم به سبک روز و یا ترنس و یا... دوباره تنظیم کنی و موفق باشی.
*صحبت از تعصب و موسیقی خودت شد، اگر بخواهم سبک کاریات را دستهبندی کنم، موسیقیات در رده سبکهای دهه 50 قرار میگیرد، خودت هم چنین نظری داری؟
زیاد نه، ولی حال و هوا، همان است.
*پس بهتر میتوانی از این موضوع که خیلیها اعتقاد دارند دوره موسیقی دهه 50 گذشته دفاع کنی.
(میخندد) خود من هم با خیلی از این خیلیهایی که میگویی برخورد داشتهام و چنین ادعاها و نظریههایی را شنیدهام و فقط با یک سؤال جوابم را گرفتهام و آچمز شدهاند. جواب همهشان هم فقط یک کلمه بوده است. وقتی از این خیلیها پرسیدهام، تو که میگویی موسیقی دهه50 دورهاش گذشته و باید فراموشش کرد، خودت دیگر این موسیقی را گوش نمیکنی؟
*لابد همهشان هم گفتهاند، خاطرات و دوران خوبشان را با این موسیقیها زندگی کردهاند و میکنند.
دقیقاً، همهشان گفتهاند که هنوز که هنوز است موسیقی دهه 50 را گوش میکنند. من هم گفتهام این چه دوره گذشتنی است که خودت هم هنوز در آن به سر میبری و موسیقیاش را گوش میکنی؟
*اصلاً این موسیقی دهه 50 یعنی چه؟ المان و نشانههای انحصاری دارد یا همینطور گفته شده و اسمش شده موسیقی دهه 50 که به نظر نمیرسد تعریف درستی باشد.
این دهه 50 که مدام در موسیقی پاپ گفته میشود، نتیجه دستهبندیهای خودمان است. یعنی خودمان موسیقی را خط و مرزبندی کردیم و اسمش را گذاشتیم موسیقی دهه پنجاه، به یک دلیل ساده، چون انقلاب شد. کما اینکه موسیقی محمدرضا شجریان و شهرام ناظری هم دهه 50 و 60 خودمان است و هنوز هم ادامه دارد، ولی به موسیقی آنها چنین لقبی داده نمیشود. میخواهم بگویم این دهه 50 که مدام گفته میشود، حاصل مرزبندی خودمان است و نه چیز دیگری. حالا من یک سؤال از منتقدان موسیقی به اصطلاح دهه 50 دارم. موسیقی راک، جاز و بلوز ما برای چه دههای است؟ مسلماً اگر اطلاعاتشان خوب باشد میگویند دهه 70 یا 80 میلادی. اگر این سال را تبدیل کنی، میبینی که همان دهه 50 خودمان میشود. پس اگر این قدیمی است، آنها هم قدیمیاند. پس ما خودمان این دستهبندی را به وجود آوردهایم. باید بگذاریم خود مردم کارها را انتخاب کنند. اگر دقت کنی میبینی مردم به این موضوع که موسیقی برای چه سال و دههای است کار ندارند و فقط میگویند فلانی خوب میخواند. این یعنی همان کنار گذاشتن دستهبندیهای ناآگاهانه.
*نقطه قوت همین دسته از موسیقیهایی که گفتی در گذشته چی بوده که الان با ادامه یافتن روندش، موفقیت ملودی و آهنگهای سابق را ندارد.
فقط و فقط «حسی بودنشان». الان شاید باورت نشود، از زمانی که کار «طلوع» موفق نشان داده، بسیاری از خوانندگان سبک ترنس پیش من آمدهاند و تنظیمهای سبک «طلوعی» خواستهاند. این چه چیز را نشان میدهد؟ همان برگشت چرخه موسیقی به سمت موسیقیهای ارزشی که قبلاً گفتم. تو ملودیهای قدیمی را که همهشان هم slow ولی موفق بودهاند، فقط یک بار با خودت زمزمه کن ببین چقدر حسی و لطیف و صادقند. مثلاً «باور کن صدامو باور کن، صدایی که تلخ و خستهس» یا «اشک این بچهماهی، توی آبها ناپیداست» یا «یاور همیشه مومن، تو برو سفر سلامت» و خیلی از مثالهای مطرحی که میشود آورد. همه این قطعات را اگر حتی بدون آهنگ بخوانی قشنگ و دلنشین هستند و اینقدر صداقت و لطافت در گفتار و ملودیشان است که تو را تحتتأثیر قرار میدهند و ملکه ذهنت میشوند. امروز هم موسیقی ما باید «حسی بودنش» را تقویت کند و فقط به دنبال کارهای حسی برود، تا موفق و ماندگار بشود.
طلوع
پس از آن غروب آخر، اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر، تو بیا شروع من باش
شبو از قصه جدا کن، چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریههای آخر من
اسمتو ببخش به لبهام، بیتو خالیه نفسهام
قد بکش رو باور من، زیر سایهبون دستام
خواب سبز رازقی باش، عاشق همیشگی باش
خستهام از تلخی شب، تو طلوع زندگی باش
پس از آن غروب رفتن، اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر، تو بیا شروع من باش
من پر از حرف سکوتم، خالیام رو به سقوطم
بیتو و آبی عشقت، تشنهام کویر لوتم
نمیخوام آشفته باشم، آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه حرفمو نگفته باشم