موسیقی ما
امیر یگانه
[ خواننده پاپ ]
مایکل اسطوره تکرار ناپذیری بود. مطمئنا درعرصه موسیقی، دیگر نابغه ای مثل اوبه این زودی ها به وجود نخواهد آمد. ولی هر چقدر که طول عمرهنری اش بالاتر رفت کیفیت کارهایش به طرز محسوسی پایین می آمد واز لحاظ خوانندگی افول داشت.اگر کنسرت های معرکه و رقص ویژه اش نبود, مطمئنا خیلی زود فراموش می شد.او در سالهای ابتدایی ورودش به دنیای موسیقی چنان آثاری را به دنیا عرضه کرد که تامدتها رتبه اول محبوبیت رادردنیاداشت.
برای رفتنش خیلی زود بود.اوخیلی چیزها هنوز می توانست به مردم دنیا هدیه کند. حرکاتش, رقص هایش و...این ها هرگز تکرار نخواهد شد.
وقتی خبر راشنیدم, شوکه شدم. چون او هنوز یک خواننده تمام شده نبود و هنوز می توانست مردم را شوکه و خیره کند.
رضا یزدانی
[ خواننده راک ]
موسیقی و سبکی که مایکل ارائه میداد چندان برای من جالب و دوست داشتنی نبود. سلیقه آدم ها متفاوت است. اما نمیتوانم انکار کنم که بعضی ازترکهایی که نزدیک به سبک «راک» بود را دوست داشتم. یاحتی قطعه ای که اسلش (گیتاریست گروه «گانز اند روزز») درآن گیتار می زد.
در نوجوانی هایم بیش تر توانسته بودم با مایکل ارتباط برقرار کنم اما رفته رفته موزیکاش نتوانست عطش راک من را تامین کند.
ولی باتمام این حرف ها مایکل سلطان بلامنازع پاپ بوده و هست و از لحاظ رقص روی سن وحرکات بی نظیرش, هرگز تکرارنخواهدشد.اعجوبه ای که فکر نمی کنم حالا حالاها کسی بتواند حتی به شهرت و محبوبیتاش نزدیک شود.
عبدالحسین مختاباد
[ موزیسین و خواننده ]
وقتی بیلیهالیدی خواننده معروف سیاهپوست آمریکایی مکتب بلوز و جاز (1959-1915 )، ترانه جنجالی «میوه شگفتانگیز» را در دهه 40 اجرا نمود، موجی از نفرت توام با شرمساری سراسر آمریکا را فرا گرفت. نفرت از نژادپرستی و شرمساری از جنایاتی که نهتنها در جای جای زمین بلکه حتی در خاک آمریکا نیز بر سر سیاهپوستان مظلوم میرود. در «میوه شگفتانگیز» بیلیهالیدی داستان برخوردش با درختی را شرح میدهد که خلاف روزهای قبل و حتی طبیعت همیشگیاش میوه عجیبی را بهبار آورده است، ترجمه بخشهایی از این ترانه را خالی از لطف نیافتم: «بر شاخه درختانجنوبی میوه شگفتانگیزی آویزان است، خون بر برگها،خون بر ریشه، همراه با وزش آرام باد جنوب جسد مثله شده سیاهپوستی بر شاخه درخت تاب میخورد، چه میوه شگفتانگیزی بر درخت آویزان است...با چشمانی از حدقه بیرونزده و لبانی درهم پیچیده...چه میوه تلخ،غریب و شگفتانگیزی...» هالیدی با صدای سحرآمیز، گرفته و نجوا گونهاش تصویری دردآلود از نژادپرستی را ارائه میدهد که روح و قلب هر انسانی را بهدرد میآورد. برابر نوشتهها، گفتهها و شنیدهها اثر «میوه شگفتانگیز» همانند بمبی در جامعه هنری، روشنفکری و سیاسی آن زمان صدا کرده و تاثیرات عمیقی را در بهبود وضعیت سیاسی و اجتماعی سیاهپوستان از خود به جای گذاشت. همان تاثیری که رزا پارکس زن شجاع سیاهپوست در دهه 50 با امتناع از برخاستن از صندلی اتوبوس در اذهان عمومی و نهادهای مدنی و حقوقی از خود بهیادگار نهاد. تاثیر موسیقی سیاهپوستان در عرصههای هنری، اجتماعی و سیاسی جوامعغربی و حتی غیرغربی امری غیرقابل انکار است. در کنار مبارزات نفسگیر رهبران سیاسی نظیر مارتین لوترکینگ، نلسون ماندلا و...قهرمانان عرصه ورزش نظیر محمدعلی کلی و...، آوا و صدای موسیقی سیاه علمدار آزادی و برابری بود. قدرت اسرارآمیز نژاد سیاه در موسیقی، حیرت و شگفتی همگان را برانگیخت. در نیمه اول قرن بیستم که جامعه اریستوکرات مست از قدرت و ثروت، در سالنهای پرزرق و برق، آثار موسیقیدانان کلاسیک را در آرامشی مواجگونه میشنید و به آسمانها پرواز میکرد و در اپراها و بالتهایش غرق میشد، مردم کوچه و خیابان و کافههای متوسط و پایین شهر میزبان موسیقی غریبی بودند که بر دل و جانشان مینشست، بر شادیهایشان میافزود و بر زخمهای پیدا و نهانشان مرهم مینهاد. موسیقی جاز، بلوز... و این ژانرهای موسیقیایی هدیه موسیقیدانان سیاه بود و اسرارآمیز آنکه نشاط بخشی این موسیقی از ذهن، زبان و ساز کسانی میتراوید که مجسمه تمام نمای رنج، فقر، تبعیضزدگی و بردگی بودند. کسانی که از ابتداییترین حقوق انسانی بهسبب رنگ پوستشان محروم بودند و حتی از نشستن بر روی صندلیهای اتوبوس و نیز پا گذاشتن به قسمتهایی از شهرشان. مردم سیاهپوست نزاع و مبارزه خود را با این نابرابری غیراخلاقی و انسانی آغاز نمودند، اما در این پیکار سلاحشان نه تفنگ که تنها موسیقیشان بود. از اوایل 1930 آواها و نواهای سحرآمیز موسیقیدانان سیاهپوست از کافهها و تجمعات خصوصی و گروهی سر برون کرده و گوشوهوش خلق را ربود. نجواهای غمآلود بیلیهالیدی، صدای بم و نخراشیده لوئیس آرمسترانگ بههمراه نوازندگی بینظیر ترومپتش، آهنگهای سحرآمیز دوک الینگتون، رقصها و آهنگهای فرحبخش سامی دیویس و... همه و همه شادی و آرامش را به همه بشریت و آزادی و امنیت را به سیاهپوستان نوید میداد. نفوذ اندیشه و هنر موسیقی سیاهپوستان آنچنان عمیق گردید که دیگر اعمال رفتار نژادپرستی نه یک رفتار غیرقانونی بلکه عملی غیراخلاقی و غیرانسانی بود که به سرعت و به شدت از سوی خیل عظیمی از روشنفکران، هنرمندان و حتی سیاستمداران مورد اعتراض و شماتت قرار میگرفت، و باید اذعان نمود که محبوبیت موسیقیدانان سیاهپوست از جمله مهمترین عامل در جذب نظر این گروههای ذینفوذ بوده است. تاثیر موسیقی سیاهپوستان بر موسیقیدانان سفیدپوست امری بدیهی است که نیازی به قلمفرسایی نیست. نسل معروف موسیقیدانان جاز و پاپ و راک نظیر گروه بیتل، الویس پریسلی و... میوهچینان گذران باغ ملون و همیشه سر سبز موسیقی جاز آفریقایی بودند. اما درختان این باغ ملون در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 «میوه شگفتانگیزی» را بهبار آوردند. این میوه خلاف اسلاف سیاهپوستش مثله شده بر آنان آویزان نبود، بلکه میلیونها و حتی بیش از یک میلیارد انسان شیفته و حیران او بوده، خواهان چشیدن صدا و هنرش، و تا جایی که حتی او را در حد یک بت میپرستیدند، این میوه شگفت باغ موسیقیایی سیاهان، کسی نبود جز سیاهپوست جوانی بنام «مایکل جکسون».
خشایار اعتمادی
[ خواننده پاپ ]
مایکل جکسون در عالم موسیقی تنها یک اتفاق گذرا نبوده، بلکه باعث و بانی تحولی بزرگ در عرصه موسیقی بوده است. در بررسی شخصیت هنری او باید به این مسأله اشاره کرد که او به عنوان هنرمند قرن انتخاب شد. انتخاب «هنرمند» - نه آهنگساز و نه خواننده- نشان می دهد که شخصیت او را باید بالاتر از یک موسیقی دان دانست. او با کلیپهای متعددی که اجرا کرد، کمک فراوانی به ارتقای تکنیک های سینمایی هالیوود انجام داد. جکسون هنرمندی بسیار باذکاوت بوده و شهرت جهانی اش نشانه ای از همین موضوع است. او از معدود هنرمندانی است که در سراسر دنیا تا این اندازه شناخته شده است و تعداد طرفدارانش به بیش از یک میلیارد نفر می رسد. جکسون پشت هر حرکت موسیقایی اش تفکری بزرگ بود.
تفکری که نه تنها جامعه ای خاص که کل انسان ها را هدف قرار می داد و می اندیشید که از چه لوکیشن، چه مضمون و چه فضایی بهره ببرد که تعداد بیشتری مخاطب را جذب کارهای خویش کند. مجموع این عوامل است که باعث شده تا او تحولات گسترده ای را در موسیقی ایجاد کند. به شکلی که از آغاز دهه 1980 او طوری موسیقی دنیا را متحول کرد که بسیاری از موسیقی هایی که حتی هم اکنون ساخته می شوند، تحت تاثیر او به وجود آمده اند. او از اولین کسانی بود که از سازهای الکترونیک بهره برد و دست به تلفیق موسیقی زد. حرکات موزون گروهی نیز از دیگر دستاوردهای او بود که هنزو که هنوز است به عنوان یک سنت در میان موسیقی دانان در آمده است.
در این میان البته نمی توان تکنیک های پیچیده او در خواندن را نیز به فراموشی سپرد. او دارای صدایی وحشی در قالب یک سولوریته ملایم بود، به شکلی که اگر به لحن خواندن او توجه کنید، مشاهده خواهید کرد که لحن او بسته به شعری که ادا می کند، تغییر می کند. همچنین در بررسی فعالیت موسیقایی جکسون نمی توان این موضوع را نادیده گرفت که او فعالیت های اجتماعی فراوانی در دوران موسیقایی خویش انجام داد و در کلیپ های متعدد خویش تلاش فراوانی برای برابری، مبارزه با تبعیض نژادی، کشتار مسلمانان توسط صرب ها و مسلمانان فلسطین انجام داده است.
او همچنین در کلیپ ها و ویدیوهای خویش صهیونیست ها را به شدت مورد انتقاد قرار داده و پاکی کودکان در جنگ ها را نشان داده است. یکی از تاثیر گذارترین کلیپ های او نشان دادن معصومیت کودکانی است که در کنار تانک ها مشغول بازی های کودکانه خویش اند. شاید یکی از دلایلی که او این چنین مورد عتاب و سرزنش قرار گرفت ، به همین خاطر باشد، چرا که بسیاری از قدرت های جهان از مواضعی که او اتخاذ می کرد، راضی به نظر نمی رسیدند.
بابک جهانبخش
[ خواننده پاپ ]
همه بچگی های من با مایکل جکسون عجین شده بود. تی شرت اش را می پوشیدم وعاشق اش بودم. خیلی کوچک تر ازآن هستم که راجع به مایکل نظر بدهم،او یک اسطوره تکرار نشدنی بود.کاری با حاشیه ها وجنجالها و بقیه مسائل اش ندارم ولی دربخش هنری زندگی اش یک استثناء بود.
من بزرگ شده آلمان هستم وبه همین دلیل بیشترامکان این راداشتم که در چند وچون مسائل اش باشم.همیشه توی ماشینم ترانه هایش را گوش می دادم واسطوره والگوی من بود. خیلی فراتراز زمان پیش می رفت.او یک آدم فضایی بود. نبودش به دنیای موسیقی ضربه ای جبران ناپذیر خواهد زد.
خبرفوت مایکل تکان دهنده بود.خیلی گریه کردم.اوقهرمان کودکی های من بود وهضم این خبر، برایم سخت و غیرقابل باوربود.
کاش از اسطوره ها یاد بگیریم تا جهانی تر شویم. یک دنیا با این همه آدم متحول شد. کاش ما هم کمی یاد بگیریم و برای پیشرفت موسیقی مان تلاش کنیم.